Amir Tataloo Navazesh
رو به راه نیست احوالم
شبا بد، روزا درگیر کارم
و حالم خوش نی، تو منو کُشتی
پشت پنجره میشینم و خنده این پشت نی
اخمام تو هم، غصه ها کوهن
انگار مجبورم، که ازت دورم
بی تو این شب ها، چقده شومن
چقده رفتارت تاثیر داره رو من
نه میتونم جلوت این بحثه رو بازش کنم
نه میتونم با غم تنهایی سازش کنم
نه غرور اجازه میده که به تو خواهش کنم
ولی من دلم پر میزنه موهاتو نوازش کنم
یه چیزی میگم بت شاید بخندی بهم
شاید اصلا چشاتوباز ببندی بره
یه چیزی میگم فقط در حد گله
اذیت میشم بس که چشمات خشگله
یه چیزی میگم، یه چیزی میشنوی
ما تو هر زمینه ای میکنیم پیشروی
حالام که حرف دله، حرفشو میشنویم
تو میخوای بشکونی، خب باشه میشکنیم
نه میتونم جلوت این بحثه رو بازش کنم
نه میتونم با غم تنهایی سازش کنم
نه غرور اجازه میده که به تو خواهش کنم
ولی من دلم پر میزنه موهاتو نوازش کنم
ما که این حرفارو نداریم
تو چقد ناز داری
ما شاه و بی بی بودیم
چیکاره سرباز داری؟
ما که دلمونو پای هرچی دلت خواست دادیم
پاس دادیم به اونی که بلد نی پاسکاری
فقط بلدی که دل منو بشکنی
اونی که گفتی واسشی حقشو بش ندی
فقط میدونی که همه چیو عشقمی
ولی نمیتونی یه چیزو انقده کش ندی
نه میتونم جلوت این بحثه رو بازش کنم
نه میتونم با غم تنهایی سازش کنم
نه غرور اجازه میده که به تو خواهش کنم
ولی من دلم پر میزنه موهاتو نوازش کنم